خلاصه کتاب داستانهای نامورنامه باستان شاهنامه
عنوان کتاب : داستانهای نامورنامة باستان شاهنامه
به اهتمام سید محمد دبیرسیاقی
انتشارات : پیوند معاصر 1378
ارائه شده توسط آقای مجید نهتانی
یکی داستانست پُر آبِ چشم دل نازک از رستم آید به خشم
شاعر آزاده فردوسی برای آنکه خوانندة این داستان بر رسم دستان و جهان پهلوان ایران ، که جان فشانی هاو دلاوریها با بردن رنج های جانکاه در حفظ ایران و ایرانیان کرده است در دل احساس خشمی نکند . خطبه داستان را یگانه میداند و از مرگ بهنگام و نابهنگام سخن گفته است .
در این کتاب نویسنده به این نکته اشاره میکند که فردوسی می فرماید : دوران زندگی آدمی همانند دوران عمر میوه است ، شکوفه و گل شدن و میوه نارس گشتن و سرانجام پخته شدن و رسیدن ؛ یعنی پیمودن مراحل کمال و در این مسیر اگر آفتی نبیند می ماند و میرسد و از شاخه جدا میشود و به خاک می افتد . با این نظر کشته شدن سهراب جوان و مرگ نابهنگام وی و زنده ماندن رستم کهنسال با اطلاع از حوادثی که این مرگ را سبب شده است به نظر حکیم فردوسی نباید موجب خشم خواننده بر رستم گردد و بر سوختن نوجوانی چون سهراب اشک بریزد . هر چند که داستان غم انگیز است اما بایست به حکمت کردگار ایمان داشته باشیم و بدانیم که رسم سرای ناپایدار است ، روزی نوبت پدر و روز دیگر نوبت فرزند است .
در این خانه راز پیوسته بسته است و کلید آن ناپیدا
...